![]() |
دو شنبه 24 بهمن 1390 |
لولئي با پسر خود ماجرا مي كرد كه تو هيچ كاري نمي كني و عمر در بطالت به سر مي بري. چند با تو گويم كه معلق زدن بياموز و سگ از چنبر جهانيدن و رسن بازي تعلم كن تا از عمر خود برخوردار شوي. اگر از من نميشنوي به خدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ريگ ايشان بياموزي و دانشمندشوي و تا زنده باشي در مذلت و فلاكت و اِدبار بماني و يك جو از هيچ جاحاصل نتواني كرد
رساله دلگشا؛عبيدزاكاني
:: برچسبها: علم, فلاكت, مدرسه, دانشمند,
![]() نویسنده : ف.فرح بخش
![]() |